فراسوی سود؛ نقطه آزمون وجدان تجاری برندها در شرایط جنگ
فراسوی سود؛ نقطه آزمون وجدان تجاری برندها در شرایط جنگ بحرانها، بهویژه از نوع منازعات نظامی، تنها با شاخصهای ژئوپلیتیک یا امنیتی ارزیابی نمیشوند؛ بلکه بهعنوان محرکهایی عمیق در ساحت روانی و اجتماعی، میتوانند لایههای پنهان جامعه و بازار را آشکار کنند. جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل نیز از همین دست […]
فراسوی سود؛ نقطه آزمون وجدان تجاری برندها در شرایط جنگ
بحرانها، بهویژه از نوع منازعات نظامی، تنها با شاخصهای ژئوپلیتیک یا امنیتی ارزیابی نمیشوند؛ بلکه بهعنوان محرکهایی عمیق در ساحت روانی و اجتماعی، میتوانند لایههای پنهان جامعه و بازار را آشکار کنند. جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل نیز از همین دست بود؛ رویدادی که نهتنها عرصه سیاست، بلکه بافت روانی و اقتصادی مردم را تحتتأثیر قرار داد و برندها و کسبوکارها را در برابر یک پرسش اساسی قرار داد: نقش ما در لحظه بحران چیست؟
در چنین وضعیتهایی، برند دیگر صرفاً یک نهاد اقتصادی نیست؛ بلکه بهعنوان یک کنشگر اجتماعی، فراخوانده میشود تا مسئولیتی اخلاقی را بپذیرد که پیشتر شاید در چارچوب استراتژیهای کلاسیک تعریف نشده بود. در لحظاتی که اضطراب عمومی و ترس جمعی بر فضا چیره میشود، سکوت یا فرصتطلبی برندها نهتنها غیراخلاقی است، بلکه نشاندهندهی فروپاشی هویت ادعاشدهی آنهاست. در مقابل، هر کنش مسئولانه، سرمایهای بلندمدت در حافظه تاریخی مردم بهجای میگذارد.
در روزهای ملتهب پس از حملات متقابل نظامی ایران و اسرائیل، که منجر به مهاجرت موقت بسیاری از خانوادهها از کلانشهرها به مناطق شمالی کشور شد، برندهای فعال در حوزه گردشگری با یکی از خاصترین لحظات آزمون اخلاق تجاری روبهرو شدند:
🔹 برخی کسبوکارها با درک ابعاد انسانی بحران، اقدام به ارائه خدمات رایگان یا تخفیفهای اضطراری کردند و خود را بهعنوان بازیگرانی با مسئولیت اجتماعی فعال معرفی نمودند.
🔹 در مقابل، برندهایی بودند که با افزایش قیمتها و بهرهبرداری از فضای اضطراری، اثبات کردند که شعارهایشان در روزهای آرام، چیزی جز ادعاهای تبلیغاتی نبوده است.
در این دوگانگی رفتاری، یک معیار کلیدی برجسته شد: وجدان تجاری برند. آنچه برندها در چنین بزنگاههایی انجام میدهند، مستقیماً وارد حافظه جمعی جامعه میشود و چون سندی ماندگار در ناخودآگاه مخاطبان نقش میبندد.
تصمیمگیری در لحظه بحران، نقطه تلاقی میان سود اقتصادی و سرمایه اجتماعی است؛ جایی که برند باید انتخاب کند: در کنار وجدان بایستد یا در سنگر سود کوتاهمدت جا بگیرد.
و این انتخاب، نهفقط آینده بازار، بلکه معنای آیندهساز هویت برند را نیز تعیین میکند.
سودی که از صافی وجدان عبور نکند، به فرسایش سرمایه اجتماعی میانجامد؛ و برندی که در روزهای سخت کنار مردم نایستد، در ذهن آنها فرو خواهد ریخت.
اعتماد عمومی، یک شعار نیست؛ حاصل رفتار برند در لحظات بحرانی است.
در موقعیتهایی همچون جنگ، زلزله، سیل یا بحرانهای اجتماعی، برندها فرصتی تاریخی برای اثبات اصالت ارزشی خود پیدا میکنند. و اگر این فرصت را از دست بدهند، شاید هیچ کمپین تبلیغاتیای نتواند آن اعتماد ازدسترفته را بازسازی کند.
در نهایت، برند تنها یک نام، لوگو یا بستهبندی نیست؛
برند، یک شخصیت اجتماعی با حافظهای عمومیست.
و این شخصیت، یا در بحرانها میدرخشد،
یا برای همیشه خاموش میشود.
به قلم: ملیکا ملکآرا
توسعه دهنده نظریه های کسب و کار و استراتژیست
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید