قتل الهه ؛ نتیجه سیاستهای معیوب اقتصادی یا ساختار ناکارآمد و غیر بازدارنده عدالت کیفری؟
الهه حسین نژاد ، قربانی جامعهایست که سالهاست سیاستهای اقتصادیاش نه در مسیر بازتولید عادلانه ثروت، بلکه در جهت تولید و بازتولید فقر مزمن حرکت کردهاند.
این روایت، روایتیست دردناک از سقوط ارزش جان انسان به پایینترین سطح در سلسلهمراتب ارزشی یک جامعه بحرانزده؛ جامعهای که در آن، فقر دیگر صرفاً یک وضعیت اقتصادی نیست، بلکه به شکلی مزمن و سیستماتیک، به هویت فردی و جمعی انسانها آسیب زده است.
آنچه این جنایت را هولناکتر میسازد، تنها عمل آنی قتل نیست، بلکه زمینههای ساختاری و اجتماعیایست که چنین خشونتی را ممکن و حتی قابل تحمل کردهاند.
قتل الهه حسین نژاد در سایه نابرابریهای ریشهدار، نظام آموزشی ناکارآمد، قوانین غیر بازدارنده و فقر ساختاری به تلخترین شکل ممکن رقم خورد.
در این میان، ساختار عدالت کیفری نیز در انجام نقش پیشگیرانه خود ناکام مانده است. سیستمی که بیش از آنکه معطوف به بازسازی اجتماعی باشد، به مجازات متمرکز است؛ و بیش از آنکه پیشگیری کند، واکنش نشان میدهد، نمیتواند پاسخی ریشهای به بحرانهای اجتماعی ارائه دهد.
وقتی عدالت، زمانبر، فرساینده و بیاثر باشد، امنیت عمومی نه از دل قانون، بلکه از دل ترس تأمین میشود. و این نوع امنیت، ناپایدارترین و شکنندهترین شکل آن است.
اگر سیاستگذاری اقتصادی همچنان بیتوجه به کرامت انسانی ادامه یابد، و عدالت کیفری در غیاب زیرساختهای حمایتی و اجتماعی عمل کند، مرگ الهه، نه یک استثناء، بلکه بخشی از روندی تکرارشونده خواهد بود؛ روندی که قربانیان بعدی آن، همین حالا در میان ما زندگی میکنند.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید